نقاشی دیواری
تکنیکهاى رایج در نقاشى دیوارى به دو بخش تقسیم مىشود: نقاشى فرسک و نقاشى خشک. در تکنیک فرسک رنگ روى لایه تازه و خیس بکار مىرود. کلیهٔ روشهاى دیگر نقاشى دیوارى که داراى چنین حالتى نباشند، تحت عنوان نقاشى خشک قرار مىگیرند. تکنیکهاى خشک براى فضاهاى داخلى بهکار مىروند. چون مقاومت کافى در مقابل تغییرات جوى ندارند.
در فرسک مدت زمانى که نقاش مىتواند روى یک کار صرف کند محدود است. یکى از دلایلى که باعث شده فرسک کاربرد وسیعى نداشته باشد همین مانع است. ایتالیا بهترین و باارزشترین فرسکها را در خود جاى داده است. امروزه در ایتالیا تنها نقاشان متعلق به نسل گذشته با این شکل از هنر آشنا هستند.
در فرسک مواد رنگ با آب بهصورت خمیر در مىآید، سپس رقیق مىشود تا آمادهٔ استفاده شود. لایهٔ بیرونى که در واقع سطح کار است، ذرات رنگى را به هم مىچسباند و آهک آن را در خود حل مىکند و آنقدر سخت مىشود که بدون ویران ساختن سطح نگاهدارنده نمىتوان آن را از بین برد. سطح از لایه آهکى تشکیل شده است. تمام آهکها مناسب براى نقاشى دیوارى نیستند. تنها آهک سفید است که همه خواص لازم را براى این کار دارد. البته آهکهاى دولومىتیک و کلوخ آهکِ آبى بد نیستند.
کیفیت اندود فرسک در مرحلهٔ اول به نوع مواد و انتخاب آنها و در مرحلهٔ بعد به آهک و ماسه و نسبت این دو بستگى دارد.
نقاشى فرسک به مقدار رنگ کمى نیاز دارد و باید رنگهایى را بکار برد که بالاترین قابلیت، ثبات نور و رنگ را داشته باشند. و این رنگها باید فاقد سنگ گچ و نمک محلول باشند. در مرحلهٔ انتقال طرح به روى دیوار دو روش وجود دارد. در روش اول طرح روى مقواى کارتن منتقل شود و بعد در روى تمام خطوط طرح با وسیلهاى نوکتیز سوراخهاى ریزى ایجاد شود. سپس کارتن با استفاده از تختههاى باریک به دیوار نصب شود. کیسهاى حاوى دوده تهیه و با مالیدن یا زدن این کیسه روى سوراخها اثر روى دیوار منتقل مىگردد.
در روش دیگر کارتن را روى ملاط تازه نصب مىکنند و تمام خطوط طرح توسط انتهاى دستهٔ گِرد قلممو با فشار از روى کارتن مشخص مىشود.
در ایران نیز نقاشى فرسک قابلیتهاى تکنیکى وسیعى دارد. نقاشی دیواری از سالها قبل برای تزئین قصرها آزمایش و تجربه شده است. از نمونههای بازمانده این کاخها میتوان به کاخهای پادشاهان صفوی در قزوین و اصفهان اشاره کرد که دیوارنگارههای این بناها از ارزش ویژهای برخوردار بوده و شاید جزء اولین آثار دیوارنگاری تصویری عهد صفوی باشد که تاکنون باقی مانده است.شاه طهماسب در سال 951 ه.ق به علت خطراتی که هر لحظه از طرف ترکان عثمانی، تبریز را تهدید میکرد، تصمیم گرفت پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کند. علاقه وی به نقاشی نیز سببساز پیشرفت یکی از هنرهای کهن ایران یعنی دیوارنگاری شد.وجود لایههای مختلف نقاشی در کاخ چهلستون قزوین حکایت از گذشت دورانهای مختلف بر آن دارد که با مطالعه و بررسی آنها و استناد به متون کهن و سفرنامهها و ادبیات منظوم میتوان با ویژگیهای نقاشی دیواری در قزوین و سیر تحول آن آشنایی پیدا کرد.به طور کلی دیوارنگاری در قزوین طی مسیر تحول خود چهار دوره را پشت سرگذاشته است؛ دوره اول در زمان پادشاهی شاه طهماسب که به دوره انتقال معروف است. دوره دوم که بعد از بازگردانیدن کارگاه نقاشی از مشهد به دربار قزوین در زمان شاه اسماعیل دوم آغاز شد و مکتب قزوین نام گرفت .مکتب نقاشی قزوین در سه محور الف : تک پیکره نگاری _ ب: نقاشی دیواری _ ج: نسخ خطی، رشد و نمو یافت .از ویژگی های نقاشی مکتب قزوین می توان به : قلم گیری ها و رنگ های بسیار ناب و یکدست و طراحی شخصیت ها و تناسبات نقاشی که همانند تصاویر کتاب ها اجرا شده است اشاره کرد . با وجود این، رگه هایی از نقاشی اصفهان در آن ها دیده می شود. به طور کلی مکتب نقاشی قزوین از یک سو منعکس کننده ارتباط با نقاشی ماقبل خود، یعنی مکاتب هرات و تبریز است و از سوی دیگر نشان از وقایعی دارد که در سال های بعد، یعنی در قرن یازدهم هجری مصادف با قرن هفدهم میلادی در اصفهان به طور گسترده رواج پیدا کرد. به عبارتی می توان گفت : مکتب قزوین مهم است، زیرا با شناسایی آن می توان به پایه های مکتب اصفهان رسید. دیوارنگارهها همچون شعر ایرانی شاد ، مهربان و حساسند و از فرط ندیده شدن و بی مخاطبی ست که خود را نابود می کنند. این تصاویر، تلنگری برای یادآوری تاریخ تصویری و همچنین نشان دادن نگرانی از پاک شدن این شهر هستند اهمیت دادن به گرافیک شهری یکی از نکاتی است که در چند سال اخیر شاهد پیشرفت آن در عرصه شهری هستیم . اما آیا احقاق گرافیک شهری بدون توجه به پیشینه بومی و فرهنگی یه جامعه امکان پذیر است ؟ بهتر نیست که مسئولین برای زیباسازی فضای شهری بی تاثیر از گذشته عمل نکند تا شاید نگاه مخاطبان به سوی میراث از دست رفته در کاخ چهل ستون و دیوار نگاره های آن جلب شود .استفاده از طرح های ساده و گرافیتی در زیبا سازی فضای شهری نیز خود جای تشکر دارد اما شهری با چنین پیشنه ای در امر دیوارنگاری ، باید گوشه ای از فرهنگ خود را یدک بکشد و سپس به دنبال استفاده از دنیای گرافیت برود . مکتب نقاشی قزوین نتیجه سال ها تلاش بی قفه نقاشان گمنام این دیار است که هم کنون حتی یادی از آنها بر زبان نیست ، پس بهتر است در اختصاص فضای شهری به نقاشی های بدون موضوع ، قسمتی را نیز به احیای این مکتب همت گماشته تا یاد آور فرهنگ و هنر این خطه از سرزمین مان باشیم.
در این روش، نقاشی با استفاده از مخلوط پودر رنگ و آب برروی یک لایهٔ کم ضخامت مرطوب ملات آهک یا گچ که به آن اینتوناکو گفته میشود، اجرا میشود. بهخاطر خواص شیمیایی گچ، افرودن مادهای دیگر جهت حفظ انسجام رنگ بر روی سطح، لزومی ندارد. پودر رنگ بهتنهایی در ترکیب با آب، روی اینتوناکو مینشیند و مرطوب بودن اینتوناکو، از ریزش رنگ جلوگیری میکند. پودر رنگ توسط گچ مرطوب جذب میشود و پس از چند ساعت، گچ خشک میشود و با هوا واکنش نشان میدهد: این واکنش باعث میشود ذرات پودر رنگ در گچ به ثبات برسند و پس از خشک شدن سطح، رنگ پوسته نشود. یکی از اولین هنرمندان بون فرسکو، نقاش گوتیک ایتالیایی آیزاک مَستر بود که در کلیسای سن فرانچسکوی شهر اَسیزی از این تکنیک استفاده کرد.
در تکنیک بون فرسکو به لایهٔ زبر زیرین آریچو گفته میشود که پس از اتمام کار، سطح آن در زیر اینتوناکو ناپدید میشود. بسیاری از هنرمندان اولیهٔ فرسکو، طرح ابتدایی را با گونهای رنگ اخری بهنام سینوپیا روی آریچو ثبت میکردند. بعدها تکنیکهای پیشرفتهتری برای انتقال طرح از کاغذ به روی دیوار ابداع شدند. در یک شیوهٔ متداول طرح را روی کاغذ رسم میکردند، سپس در امتداد تمام خطوط تشکیلدهندهٔ طرح-با وسیلهای نوکتیز- سوراخهای ریزی ایجاد میکردند. کاغذ پانچشده در محلی که قرار بود نقاشی در آنجا خلق شود نصب میشد و با مالیدن یا کوبیدن کیسهٔ حاوی دوده طرح را از میان سوراخها، روی سطح آریچو منتقل میکردند.
بون فرسکو به دلیل اینکه سطح گچی در زمان کار باید مرطوب میبود جزو تکنیکهای دشوار نقاشی بهشمار میآمد. معمولاً ۱۰ الی ۱۲ ساعت زمان لازم بود تا سطح مرطوب کاملا خشک شود. برای بهدست آمدن نتیجهٔ مطلوب بهتر بود که نقاش ۱ ساعت پس از ساخت لایهٔ مرطوب، نقاشی روی آن را آغاز کند و ۲ ساعت پیش از خشک شدن سطح، کارش را به پایان برساند. یعنی او باید در ۷ الی ۹ ساعت کار پیوسته، اثرش را به اتمام میرساند. به این دورهٔ زمانی که کار مفید هنرمند طی آن انجام میشد جورناتا میگفتند.
هنرمندان در هر جورناتا در بخشی از سطح اثر، که حدس میزدند توانایی اتمام آن بخش را در زمان محدود دارند، لایهٔ اینتوناکو را میافزودند. وسعت این بخش ممکن بود محدود به اندازهای یک فیگور یا منظرهای باشد که قرار بود در آن قسمت نقش ببندد و در بیشتر موارد، کارشان را از بالای اثر آغاز میکردند. در پایان هر جورناتا و زمانی که سطح کارشونده خشک میشد، امکان ادامهٔ کار با تکنیک بون فرسکو وجود نداشت. در این حالت لایهٔ اینتوناکوی نقاشی نشده باید از سطح اثر زدوده میشد تا سطح، برای ادامهٔ کار در روز بعد آماده باشد. اگر در این مورد اشتباهی از هنرمند سر میزد ممکن بود مجبور می شود تمام سطح اثر را بتراشد و دوباره اازمیان نقاشی های دیواری مشهور ترین آنها نقاشی «فرسک» است. متاسفانه برخی فرسک رااشتباهاً در مورد تمام انواع نقاشی های دیواری به کار می برند.درهرصورت ٬ فرسک به معنای نوعی نقاشی است که روی دیوار تازه اندود شده با ماسه آهک خیس به وجود می آید. صحیح تر آن است که این نوع فرسک را« فرسک بونو» بنامیم. کلمه بونو یک واژه ایتالیایی است به معنای« خوب». پس فرسک بونو که نوع معتبر فرسک است با فزسک «سِکّو»که در آن اندود دیوار تازه ولی کاملاً خشک است تفاوت دارد.
فرسک سکو بسیار قدیمی تر است ٬ مصریان ٬ یونانیان و رومیان با آن آشتا بوده اند.از ویژگی های تکنیکی آن استفاده از بست* چسبی است . نقاشی های بیزانسی و رومی متاخر با تکنیک فرسک سکو به خاطر استفاده از زرده تخم مرغ مشهور هستند. روی این نوع نقاشی ها با لایه ای محافظ از ورنی موم پوشانده می شد ولی این کار احتمالاً بعدا انجام می شده است.
از همان زمان های بسیار قدیم آهک به عنوان بستی مایع و رقیق شناخته شده بود. پس از پیش آمدن چند تحول ٬ کوشش های اولیه در ایتالیا در سال ۱۳۰۰ میلادی برای نقاشی فرسک با به کار گیری آبرنگ بدون بست روی اندود تازه به وجود آمد. اولین کسی که از این تکنیک مدرن استقبال کرد و از آن به نحو احسن استفاده نمود نقاشی به نام «جیوتو »بود. جرا کند و یا اینکه بعداً با فرسکوی خُشک آن بخش را ترمیم کند.
- ۹۴/۱۱/۱۷